سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برادران، در کنار ظرف های بزرگ [غذا]، چه بسیارند و به هنگام حوادث روزگار، چه کم! [امام علی علیه السلام]
کل بازدیدها:----9163---
بازدید امروز: ----23-----
بازدید دیروز: ----0-----
گل نرگس

 

نویسنده: امیرحسین
جمعه 85/7/14 ساعت 1:21 عصر

باز مانده یک کشتی شکسته به جزیره کوچک خالی از سکنه ای افتاد

با دلی لرزان دعا کرد : خدایا نجاتم بده ، خدایا در این تنهایی و بی کسی تنهایم نزار خدایا....

اما روز ها همین طور میگذشت اما یاری رسانی نبود.....

خسته و از پا افتاده کلبه ای ساخت تا خود و دارایی های اندکش را حفظ کند. اما

روزی که برای جستجوی غذا بیرون رفته بود ، به هنگام برگشتن دید که کلبه اش در

حال سوختن است ، دودی از آن به آسمان می رود. بالاخره بدترین اتفاق ممکن هم

رخ داد. همه چیز از دست رفته بود......

از شدت خشم و اندوه در جا خشکش زد . فریاد زد : خدایا ...چرا....چرا....چطور راضی شدی با من چنین کاری کنی:؟

صبح روز بعد با صدای بوق کشتی از خواب پرید. آمده بودند تا نجاتش دهند

مرد خسته پرسید : شما از کجا فهمیدید من در اینجا هستم؟

آنها جواب دادند:ما متوجه علائمی که با دود می دادی شدیم.

وقتی که اوضاع خراب می شود ناامید شدن آسان است . ولی نباید خود را

ببازیم.چون حتی در میان درد و رنج ، دست خدا در کار زندگی مان است.

پس به یاد داشته باش دفعه دیگه اگه کلبت سوخت ممکنه دود های

برخاسته از اون علائمی باشه که عظمت و بزرگی خدا را به کمک بخونه.


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: امیرحسین
جمعه 85/7/14 ساعت 1:21 عصر

خانه ای میسازیم ، خانه ای رو به امید ، خانه ای رو به خدا

سفری داریم به دنیای شناخت ، تا دیار ملکوت

مرکب ما ز سراشیبی غم می گذرد ...

پشت سر می نهد اندوه خزان را با شوق

و به بالای زمان می تازد

و در آنجا به سر کوه امید می نشینیم خرسند......

ما ز پیوند بهار و گل سرخ درس ها می گیریم.


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: امیرحسین
جمعه 85/7/14 ساعت 1:21 عصر


می دانم همه چیز بهانه است ،بهانه ای برای آمدن تو


حتی دلتنگی هایم ،گریه هایم و نوشته هایم بهانه ای است برای تو،


بی پروا بگویم ، می خواهم تو را ....... تو راکه وعده داده اند.......


می خواهم روز موعود روزی باشد قبل از آنکه بمیرم ،آیا این خود خواهی است؟


می دانم که در این دنیا نمی شود عظمت تورا فهمید اما........


می خواهم گاهی اوقات دنیا آن قدر بدتر از این شود که تو هر چه زودتر بیایی اما

بعد پشیمان می شوم و از خدا می خواهم که تو رانه با دلی شکسته بلکه با دلی

پر از امید به سوی دلهای منتظر و خواهانت بیایی و ما را ،دنیا را،با خوبی پیوند بزنی.


    نظرات دیگران ( )
  • نویسنده: امیرحسین
    جمعه 85/7/14 ساعت 1:21 عصر

    یاد آن نیک مردان یاد باد

    یاد آن روزگاران یاد باد


    خدایا!
    به که واگذارم می‌کنی؟
    به سوی که می‌فرستی‌ام؟
    به سوی آشنایان و نزدیکان؟ تا از من ببرند و روی بگردانند؛
    یا به سوی غریبان و غریبه‌گان تا گره در ابرو بیافکنند و مرا از خویش برانند؟
    یا به سوی آنان که ضعف مرا می‌خواهند و خواری‌ام را طلب می‌کنند؟
    ... من به سوی دیگران دست دراز کنم؟ در حالی که خدای من تویی و تویی کارساز و زمامدار من.
    ...ای توشه و توان سختی‌هایم!
    ای همدم تنهایی‌هایم!
    ای فریادرس غم‌ها و غصه‌هایم!
    ای ولی نعمت‌هایم‌!
    ...ای پشت و پناهم در هجوم بی‌رحم مشکلات!
    ای مونس و مأمن و یاورم در کنج عزلت و تنهایی و بی‌کسی! ای تنها امید و پناهگاهم در محاصره اندوه و غربت و خستگی! ای کسی که هر چه دارم از توست و از کرامت بی‌انتهای تو!
    ...تو پناهگاه منی؛
    تو کهف منی؛
    تو مأمن منی؛
    وقتی که راه‌ها و مذهب‌ها با همه فراخی‌شان مرا به عجز می‌کشانند و زمین با همه وسعتش، بر من تنگی می‌کند، و...
    ...اگر نبود رحمت تو، بی‌تردید من از هلاک‌شدگان بودم
    و اگر نبود محبت تو، بی‌شک سقوط و نابودی تنها پیش‌روی من می‌شد.
    ...ای زنده!
    ای معنای حیات؛ زمانی که هیچ زنده‌ای در وجود نبوده است.
    ...ای آنکه:
    با خوبی و احسانش خود را به من نشان داد
    و من با بدی‌ها و عصیانم، در مقابلش ظاهر شدم.
    ...ای آنکه:
    در بیماری خواندمش و شفایم داد؛
    در جهل خواندمش و شناختم عنایت کرد؛
    در تنهایی صدایش کردم و جمعیتم بخشید؛
    در غربت طلبیدمش و به وطن بازم گرداند؛
    در فقر خواستمش و غنایم بخشید؛
    ...من آنم که بدی کردم من آنم که گناه کردم
    من آنم که به بدی همت گماشتم
    من آنم که در جهالت غوطه‌ور شدم
    من آنم که غفلت کردم
    من آنم که پیمان بستم و شکستم
    من آنم که بدعهدی کردم ...
    و ... اکنون بازگشته‌ام.
    بازآمده‌ام با کوله‌باری از گناه و اقرار به گناه.
    پس تو در گذر ای خدای من!
    ببخش ای آنکه گناه بندگان به او زیان نمی‌رساند


        نظرات دیگران ( )
    نویسنده: امیرحسین
    جمعه 85/7/14 ساعت 1:21 عصر

    یا اباصالح المهدی.....امامم؛ مولایم....کجایی....دلم داغدار نگاه توست.....

    کسانی که پاک و صمیمانه اند

    هوادار آیین پروانه اند

    شقایق گل

    خاطرات من است

    شقایق گل

    بی قرار من است

    خوشا دل سپردن به آواز آب

    خوشا سوختن در تب عشق ناب

    خوشا آشنای غریبان شدن

    شهید وفای حبیبان شدن

    دلم داغدار نگاه تو شد

    چه خوش عاشق روی ماه تو شد

    به روی لبم جز کلام تو نیست

    بگو مهربان تر ز چشم تو کیست


        نظرات دیگران ( )
    نویسنده: امیرحسین
    جمعه 85/7/14 ساعت 1:21 عصر

    صدای قدم‌های ماهِ خوبی‌ها، دل ِخاکی‌ام را آگاه ساخته است که لحظه‌ی وداع نزدیک است.

    لحظه‌ی وداع با ماه مهدی، با شعبان.........

    و اینک رمضان است،

    ماه ِخدایی که قلبم حرم اوست. ماه بی‌نیاز مطلق، ماه الله.

    و من در این ماه مهمانم.....

    دلم برای واژه واژه‌ی کتاب خدا تنگ است.

    و من می‌خوانم؛ "الف لام میم"، عشق من در دستان تو، ای تنها مونس من.

    "ذلک العشقِ" من، "لاریب فیه"، ای خدای عاشقی‌ام . من در آغوش مُهر دلدادگی‌ام. و باران روزه‌داری‌ام "انتَ ربُّ العظیم" را برای تو، ای بی‌مثال داد می‌زند.

    صبح دلدادگی‌ام را با آهنگ دل نواز "الّلهم اِنی اَسئَلُک مِن بَهائِک" و عطر سحری که با صلوات‌های مادر عجین گشته است و شبنم انتظار برمژگانم آغاز می‌کنم تا با صدای "فَاَجِبنی یا الله" دو رکعت نماز عاشقی به جا آورم و دلِ خاکیِ بی‌پناهم را در پناه "یس والقرآن الحکیم" پناه دهم که تنها مأمن من تو هستی ای خدای دیدگانم .

    و من، زیر چتر پروردگاریت، از باران غم، که در این زندان، بر سر و رویم می‌بارد ایمن شوم .

    من، روزه‌دار عاشقی‌ام..........

    تشنه‌ی دیدار توأم............

    نگاهم کن تا سیراب شوم......

    نگاهم را پذیرا باش که هر چه سفیر تو، قرآن را می‌نگرم سیر نمی‌شوم.

    عطر آش نذری همسایه و صدای ربّنای استاد، تمنای دلم را آشکارتر ساخته است تا من عاشقانه‌تر به ختم شمیم عاشقی‌ام بپردازم و آل عمران دلم را در عدد سی فریاد کنم.

    "ربّنا لا تُزِغ قُلوبَنا بَعدَ اِذ هَدَیتَنا و هَب لَنا مِن لَدُنکَ رَحمَة اِنَّکَ انتَ الوهّاب.

    ای خدای آسمانیِ دلِ خاکی‌ام "رُدَّ کُلَّ غَریب"، مرا به کلبه‌ات بازگردان.

    منی که دَم عاشقی‌ات، گِل وجودم را بیدار ساخت، با نسیم نوازشت دوباره بیدارم ساز؛

    ای کسی که "عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیر"ی .

    بار الها، ببخشا که من ِخاکی، آلوده‌ی دنیا گشته‌ام.

    ای خدای شَهر ِرمضان که "اَنزَلتَ فیه" کتاب جاویدان را، "اِغفرلی تِلکَ الُذنوب العِظام" راکه کسی جز معبود

    دلم نمی‌بخشاید "یا علّام" .

    فرشتگان بارگاهت در این قدر آسمانی، زمین را به قدر آورده‌اند تا قدر دلتنگی‌ام را به مهدی‌ات بگویند و مهدی بداند که من، من ِمنتظِر، از انتظار خسته نمی‌شوم تا بیاید ... العَجَل العَجَل العَجَلَ !

    و من ضجّه می‌زنم "یا مُفیَّ العَهد" به عهدت وفا کن

    بگو بیاید "یا مُعافی".

    من ِبارانی با آمدنش عافیت می‌یابم، بگو بیاید.

    "اِنّا اَنزَلناه ُفی لَیلَة القدر" قرآن در حضور ستارگان آسمانی می‌درخشد و من،

    دلم برای حضور مهدی می‌تپد.

    "و ما اَدراک ما لَیلَةُ القدر" و کسی انتظارم را درک نمی‌کند......

    "لَیلَةُ القدرِ خیرٌ مِن اَلفِ شَهر" هزار ماه کم است بگو هزار سال "تَنَزَّلُ الملئِکةُ و الرّوح"، تا درد انتظارِ مرا، به سویت آورند؟

    من منتظرم! بگو بیاید.

    "سلامٌ هیَ حتّی مَطلَع الفَجر" تا وقتی تو بیایی همه شب، شب ِقدر من است و من تا صبح می‌گریم، تا صبح ناله می‌کنم، تا صبح می‌خوانم سرود ِزندگی بخش را: اللّهم کُن لِوَلیّک َالحجَّةِ ابنِ الحَسَن".

    ای روزه‌دار، سالگرد عاشقیت، سالگرد روزه‌داریت مبارک باد!!!


        نظرات دیگران ( )
    نویسنده: امیرحسین
    جمعه 85/7/14 ساعت 1:21 عصر

    مولایم میلادت مبارک باد

    با سلام بر امام زمانم................

    ای هفت آسمان عشق ! میلادت در بهترین شب خدا بعد از شب قدر ،در بهترین ماه خدا بعد از رمضان بر تو مبارک باد

    مولایم! 1172سال از آمدنت میگزرد ، هجر تو آواره کوه و بیابانم کرد...........

    من لبریز از عشقم ، از پاکی ، صداقت ، زیبایی.......من لبریز از انتظارم.......

    مولایم!1172 سال منتظر انت چشم به دیدار تو اند

    کجایی ای یوسف زهرا..........

    تو ای مهربان!

    بگو قلبم را به کدامین خانه عشق روانه کنم که تو در آنجا صاحبخانه باشی؟

    مهدی جان!

    گل یادت بوى عشق مى‏دهد، بیا و ببین که دستها آماده رویش‏اند.

    بیا در این غروب بى‏کسى و تنهایى ترانه سبز روئیدن را در گوش باغ زمزمه کن.

    و اینک 1173مین سال غیبت تو را تجربه میکنیم.

    و در اینجا در باغ گل نرگس برای گل نرگس جشنی بر پا کردیم.

    مهدی جان ???? میلادت مبارک باد

    و تو ای دوست خوبم:

    این میلاد بر تو مبارک باد

    و در این جشن با جمله ای به امام زمانت تبریک گوی.

    پگاه نیمه شعبان دگر باره از افق سر زد

    طلوع آرزو بار دگر جوشید

    نوید عدل و داد اندر فضا پیچید

    دل رنجور هر مستضعف ز شادی از خزان پیچید

    جهان با صوت رعد آسا به خود لرزید

    طنین صوت ، هوش مردمان دزدید

    که هان ! ای خلق ، آگه باش گل نرگس تولد یافت

    بگو با آن که میگوید، به یک گل کی بهار آید!

    گل نرگس جهانی را گلستان میکند امشب

    الا ای خستگان دوره غیبت

    الا ای رفتگان دره محنت

    الا ای ماند گان دوره غفلت

    بپا خیزید، عور و انبر بر افشانید

    شعله ها در شعله دان ها بر افرازید و سپند آرید

    قناری را جلا دارید، به بلبل را صدا خوانید

    گل نرگس تولد یافت................گل نرگس تولد یافت


        نظرات دیگران ( )
  • نویسنده: امیرحسین
    جمعه 85/7/14 ساعت 1:21 عصر

    ماه رجب خداحافظ ، و سلام ماه شعبان

    سلام بر موالید بی نظیر تو ، سلام بر مهدی ، سلام بر حسین ،سلام بر زینت عبادت کنندگان

    و سلام بر عباس .

    سرآغاز تو ابالفضل است ، باب ورود به حریم حسین ، و نهضتی که به دست فرزندش ادامه یافت ، تا به دست مهدی رسید !!

    سلام بر اسرار تو که سر الاسرار عالم است .

    کلید غفران ماه رمضان تویی ، و پله کان عروج در مهمانی الهی .

    مناجات امیر مؤمنان را در شبهای تو شنیده ام ، از راز و نیاز علی در شبهایت بزرگی تو را

    فهمیدم ،علی خدا را به تو قسم میداد ، کسی که همه عالم در شب قدر خدا را به او قسم

    میدهند . الهی بعلیٍ !!

    بالهای مهربانیت را برای من بگشا......

    بگذار زیر پرو بال تو آرام بگیرم ، ماه شعبان ! اینجا سرد است ، تاریک است ، و من از

    تارکی می ترسم

    ماه شعبان ، بتاب ، بتاب بر یخهای زمستانیمان

    ماه شعبان ! اینجا کویر است ، تشنه ایم ، تشنه خدا ، پس ببار ، ببار به زمینهای خشک

    سالیمان ، ما را برای شب قدری بهتر ، مهمانی زیباتر ، آماده تر کن !

    چه زیباست مهمانی الهی ، بعضی از اول رجب مهمانند ، برخی با تو آغاز کرده اند ، و برخی با رمضان ،

    خوشا به حال آنانی که سه ماه مهمان خدایند .

    عید فطر برای رمضانیان زیباست ، برای شعبانیان زیباتر و برای رجبیون وصف ناشدنی !

    رجب که از دستمان رفت ،تو برایمان نور افشانی کن ، خوش آمدی ، سلام ماه شعبان .

    سلام بر امام زمانم

    سلام بر تو ای غایب

    سلام بر تو ای حجت خدا

    آقاجون پیر شدیم ،نمی خوای بیای.........

    یک سال دیگه هم گذشت ، سال قبل وعده امید

    به امسال میدادم. نگو امسال هم نمیای......

    یابن الحسن ،مولایم،سرورم دلم گرفته........

    دلم گرفته از خودم،از سیاهی دلم.......

    یابن الحسن بیا،بیا با حضورت دلم را صیقل بده

    بگو تا کی ، بگو تا کی سر راهت نشینم،

    تمام جمعه ها چشم انتظارم

    که یک جمعه روی ماهت را ببینم

    مهدی جان ، ای مهربان

    به معصیت و ناسپاسیم اعتراف می کنم.

    آقا ، نگو از ما ناراضی هستی

    میدونم، روسیاه عالمم

    اما به خدا تمام امیدم به شماست

    ای تمام آرزوی من

    دیگر توان سخن گفتن را از کف داده ام از این غروب بی طلوع به ستوه آمده ام .

    ای موعود ای عشق ای ولی عصر ای ولی زمین ای مولا

    ای سرور ای همیشه بهاری ای تجسم عشق و خوبیها

    کی می آیی؟کی........


        نظرات دیگران ( )
    نویسنده: امیرحسین
    جمعه 85/7/14 ساعت 1:21 عصر

    منم پروردگارت

    صدایم کن مرا

    آموزگار قادر خود را

    قلم را ، علم را ، من هدیه ات کرده ام

    بخوان ما را

    منم معشوق زیبایت

    منم نزدیکتر از تو به تو

    اینک صدایم کن

    رها کن غیر ما را به سوی ما باز آی

    منم پروردگار پاک بی همتا

    منم زیبا ، که زیبا بنده ام را دوست می دارم

    تو بگشا گوش دل

    پروردگارات با تو می گوید

    تو را در بی کران دنیای تنهایان

    رهایت من نخواهم کرد

    بساط روزی خود را به من بسپار

    رها کن غصه یک لقمه نان و آب فردا را

    تو راه بندگی طی کن

    عزیزا ، من خدایی خوب میدانم

    تو دعوت کن مرا بر خود

    به اشکی، یا خدایی، میهمانم کن

    که من چشمان اشک آلودت را دوست می دارم

    طلب کن خالق خود را

    بجو ما را

    تو خواهی یافت

    که عاشق می شوی بر ما

    و عاشق می شوم بر تو

    که وصل عاشق و معشوق

    آهسته می گویم،خدایی عالمی دارد

    قسم بر عاشقان پاک با ایمان

    قسم بر اسب های خسته در میدان

    تورا در بهترین اوقات آوردم

    قسم بر عصر روشن

    تکیه کن بر من

    قسم بر روز ،هنگامی که عالم را بگیرد نور

    قسم بر اختران روشن اما دور

    رهایت من نخواهم کرد

    بخوان ما را

    که می گوید تو خواندن نمیدانی؟

    تو بگشا لب

    تو غیر از ما، خدای دیگری داری؟

    رها کن غیر ما را

    آشتی کن با خدای خود

    تو غیر از ما چه می جویی؟

    تو با هر کس به جز با ما چه می گویی؟

    و تو بی من چه داری؟ هیچ!

    بگو با ما چه کم داری عزیزم ؟ هیچ!

    هزاران کهکشان و کوه و دریا را

    و خورشید و گیاه و نور و هستی را

    برای جلوه خود آفریدم من

    ولی وقتی تو را من آفریدم

    بر خودم احسنت می گفتم

    تویی زیباتر لز خورشید زیبایم

    تویی والاترین مهمان دنیایم

    که دنیا بی تو ، چیزی چون تو را کم داشت

    تو ای محبوب تر مهمان دنیایم

    نمی خوانی چرا ما را؟؟

    مگر آیا کسی هم با خدایش قهر می گردد؟

    هزاران توبه ات را گرچه بشکستی

    ببینم، من تو را از درگهم راندم؟

    اگر در روزگار سختیت خواندی مرا

    اما به روز شادیت ، یک لحظه هم یادم نمی کردی

    به رویت بنده من، هیچ آوردم؟؟

    که می ترساندت از من

    رها کن آن خدای دور

    آن نا مهربان معبود

    آن مخلوق خود را

    این منم پروردگار مهربانت،خالقت

    اینک صدایم کن مرا با قطره اشکی

    به پیش آور دو دست خالی خود را

    با زبان بسته ات کاری ندارم

    لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم

    غریب این زمین خاکیم

    آیا عزیزم حاجتی داری؟

    کنون برگشتهای ،اما

    کلام آشتی را تو نمی دانی؟

    ببینم چشم های خیست آیا گفته ای دارند؟

    بخوان ما را

    بگردان قبله ات را سوی ما

    اینک وضویی کن

    خجالت میکشی از من؟

    بگو، جز من کس دیگر نمیفهمد

    به نجوایی صدایم کن

    بدان آغوش من باز است

    برای درک آغوشم

    شروع کن، یک قدم با تو

    تمام گام های مانده اش با من


        نظرات دیگران ( )
    نویسنده: امیرحسین
    جمعه 85/7/14 ساعت 1:21 عصر

      نپرس از من، نپرس هر بار

    هنوزم عاشقم ای یار

      هنوزم شکل فرهادم

       رفیق کوهم و تیشه

      هنوزم توی باغ عشق

      پر از برگم پر از ریشه

      بیابان در بیابان را

      چو مجنون همره بادم

      برای دیدن آن یار

      هنوز از پا نیفتادم

      هنوز تنها و بی خویشم

      همان درویش درویشم

      همه خویشم شده این عشق

      که با آن از همه پیشم

      نپرس از من، نپرس هر بار

      هنوزم عاشقم ای یار

       ولی ای دوست

       ای غایب

      سفر کرده غریبانه

      در آن سو شهر بی احساس

      تو با عشقی چه بیگانه

      اسیر غربتی دلتنگ

      دلت دلتنگ یاران است

      غم سنگین تو ای مه

      در این نامه چه عریان است

      نپرس از من، نپرس هر بار

      هنوزم عاشقم ای یار


        نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • شهر رویای من
    خدای من
    (بدون عنوان)
    (بدون عنوان)
    (بدون عنوان)
    (بدون عنوان)
    (بدون عنوان)
    (بدون عنوان)
    والا پیام دار محمد
    سال نو مبارک
    و من می خوانم......................
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • مطالب بایگانی شده

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  •